پسر کوچکی که می‌خواهد مری پاپینز شود

همه‌چیز از روزی شروع شد که سونیا سؤالی پرسید. آفتاب زرد و درخشان از میان پنجره می‌درخشید و برگ‌های رقصان در باد، من را یاد بابا می‌انداخت زمانی که صبح زود بیدار می‌شد تا من را تا ورودی مدرسه بدرقه کند درحالی‌که دستکش‌های سبزش را پوشیده، چون که زمستان بود.

خانم سونیا از کنار میزش برخاست، میزی که بزرگ‌ترین میز کلاس است و چند بار دست‌هایش را به هم زد و ابری از غبار برپا کرد. سرفه کرد. نازیا می‌گوید به‌خاطر گچ است، گلویت را خشک می‌کند انگار که شیرینی خشک خورده باشی و اگر آب ننوشی شاید بالا بیاوری.

 

معلم پسرک، سونیا، از دانش‌آموزان کلاس می‌پرسد: «وقتی بزرگ شدند می‌خواهند چه‌کاره بشوند؟» گیلِ نُه ساله یک جواب صاف و پوست‌کنده می‌دهد: مری پاپینز!

از وقتی که مادرش او و پدرش را رها کرده تا در دوبی کار کند، گیل شیفته‌ی جمله‌های جادویی مری پاپینز شده است. باید آن را به‌درستی و در زمان مناسب بگوید چون فقط در این صورت است که می‌تواند اوضاع را برای خودش و پدرش دوباره روبه‌راه کند. وقتی خانم سونیا از یک مشاور کمک می‌گیرد و پدر گیل آشفته است که باید چه کند؛ گیل بخشی از داستانش را رو می‌کند. داستانی که با تصور شما خیلی فرق می‌کند!

 

پسرک و جادوی مری پاپینز کتابی منحصربه‌فرد و ویژه است که تجربه‌ی مطالعه‌ی بی‌نظیری را رقم می‌زند. کتابی تأثیرگذار است: از شگفتی‌ای به شگفتی دیگر، از معمایی به معمای دیگر، از رازی به رازی دیگر می‌رسید. تقریباً شبیه یک هزارتو است؛ هزارتویی از خط‌های داستانی شکوفنده و پیشروی‌ای جادویی. پالوماس نویسنده‌ای است که بدون هیاهو، اما با اصالتی ناب، دنیایی کامل می‌آفریند و شما را به زندگی جذاب‌ترین شخصیت‌ها می‌برد: کل کتاب شبیه یک افسانه‌ی جادویی است.

 

کمتر نویسنده‌ای به خوبی پالوماس زوایای دید متفاوتی را ارائه می‌کند. زاویه‌ی دید گیل بسیار خوب از آب درآمده و سرشار از حقیقت و منطقی ساده است. گیل داستان‌گویی است که همه‌چیز را به‌صورتی عالی به هم می‌بافد: فصل‌های کتاب پر از نکات ویژه و ادراکات حسی به‌ظاهر بی‌اهمیت‌‌اند اما نقش پررنگ و شگفت‌انگیزی در داستان و کنش‌های بین شخصیت‌ها دارند و این بسیار هوشمندانه است.

 

به‌خاطر اینکه پالوماس زاویه‌ی دید پدر گیل،‌ سونیای معلم و ماریای مشاور را هم دخیل می‌کند، مخاطب تصویر فوق‌العاده قوی و کاملی از آنچه در دنیای کوچک اما پرماجرای گیل می‌گذرد پیدا می‌کند. به نظر شگفت‌انگیز است که چطور درباره‌ی ذهن بچه به فکر فرو می‌روید و بینش بهتری نسبت به آنچه واقعاً دغدغه‌ی چنین کودکی است پیدا می‌کنید.

دقیقاً به‌خاطر گیل و ژرف‌اندیشی‌اش است؛ چنان خوب به تصویر کشیده شده که غرق آن می‌شوید و داستان حسابی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد: افسردگی پدر گیل، نازیا و مسائل فرهنگی‌اش، سروکله زدن گیل با رفتن مادرش و چگونگی وفاداری به فانتزی‌اش… همه و همه بسیار واقعی هستند و همین است که آن را خاص می‌کند.

 

پالوماس داستانی واقعاً زنده نوشته است؛ مسحورکننده و اصیل. تمرکزش بر مری پاپینز یک جادوی گیرا می‌آفریند: طوری آن را از آب درمی‌آورد که داستان را باور می‌کنید و دلتان می‌خواهد تا مری پاپینز خودتان را داشته باشید. همه‌ی ما می‌توانیم بعضی‌وقت‌ها کمی غیرعادی باشیم.

سرعت داستان بالاست و چیدمانش طوری است که دیر یا زود اما قطعاً حس می‌کنید یک چیزی سرجایش نیست و با خود می‌گویید چه خبر است؟ یک جاهایی بسیار غم‌انگیز و مصیبت‌بار می‌شود اما پایانش چنان خالص و واقعی است که خیلی زود آن قسمت‌ها فراموش می‌شوند.

 

پسرک و جادوی مری پاپینز داستانی است که نشان می‌دهد همه‌ی ما گاهی به کمی جادو نیاز داریم: داستان نور در تاریکی، امید، باور به جادو و آسودگی‌ای که می‌توانیم از تخیل بی‌حدومرزمان به دست بیاوریم.

 

منبع یادداشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1
خانه
دسته‌بندی
0
سبدخرید
حساب‌کاربری
جست‌وجو