کتاب تو یک جهانگردی کتابی تصویری است. کتاب، داستان خواهر و برادری را روایت میکند که با ویرانی خانهشان در گرماگرم جنگ سفری را آغاز میکنند. سفری پر رنج و پر زحمت به امید رسیدن به جایی که زندگی در آن راحتتر باشد.
یک گوشه ایستاده بودم و به خانهمان نگاه میکردم. اصلاً نمیدانستم باید چی کار کنم. اما برادرم داشت تند تند وسایلمان را میانداخت توی کیف مدرسهاش.
پرسیدم: «حالا باید چی کار کنیم؟»
کلاهش را از روی قفسهها برداشت و گذاشت روی سرم. بعد گفت: «دوست داری جهانگرد بشوی؟»
«جهانگرد؟ خُب چه جوری؟»
«توی این کتاب نوشته چه جوری. نگران نباش، خودم برایت میخوانمش. البته به شرط اینکه تو هم قول بدهی خوب گوش کنی.»
تندی گفتم: «قول میدهم! قول میدهم!»
دوباره آن صداهای ترسناک شروع شدند. پرسیدم: «تو هم میشنوی؟»
…
این کتاب از یک ایده شروع میشود، یک ایدهی خوب. ایده شاید مرز مشترک بسیاری از آثار هنری باشد. داستانهای زیادی در خصوص جنگ نوشته شده و گاهی در بعضی از این داستانها میبینیم که دنیای یک کودک گمشده در جنگ را به تصویر میکشند. کلید واژههای «کودکی» و «جنگ» تصاویر بیشماری را به ذهن میآورند. تصاویری از خشونت جنگ و مرگ، تصاویری از امید و تلاش برای زندگی که توامان در یک قاب مینشیند اما شاید آن قدر که پراهمیت است برای کودکان گفته نشده. در این کتاب شاهد تلاش و امید کودک راوی برای گریز و گذشت از جنگ و ورود و شروع و ماندن در مفهومی بزرگ به نام «زندگی» هستیم. این کودک که کودکی خود را جا گذاشته در سرزمین مادری و پا به پای بزرگسالان وارد دنیای مهاجران میشود، مهاجرانی که میکوشند دنیای پر از تخریب، پر از جنگ، پر از تلخی را رها کنند و به امید زندگی و نه مردگی سفر پر مشقتی را شروع کنند.
داستان با سفر آغاز میشود. شخصیت من راوی دختر کوچکی است که سفر را با برادر بزرگش آغاز میکند. در سرتاسر کتاب نامی از او به میان نمیآید. شاید نامش نام تمام بچههای جنگزده باشد. شاید خطر کردن نام دیگر این کودک باشد. خطر میکند تا زندگی ادامه پیدا کند. خطر میکند تا دنیای بهتری را پیدا کند، دنیای بدون جنگ.
اما نکتهی قابل توجه بعدی که دوست دارم به آن اشاره کنم عنوان است. عنوان در انتقال مفاهیم و کامل شدن یک مفهوم بسیار کمککننده است. آنچه که در کتاب تصویری پراهمیت مینماید، این گزاره است که «هیچ عنصری بیکارکرد و بیعلت در کتاب وجود ندارد» همه چیز گزیده و دست چین کنار هم مینشیند. کتاب تصویری را باید با همهی ریز و درشتش دید و خواند و فهم کرد. و این عنوان تو یک جهانگردی که اولین واژههای یک کتاب است با تصویری که دختر و پسری را نشان میدهد، نشسته بر قایقی (کلاه) که بر روی آب میرود و نگاههای پر امید به روبه رو و در واقع به جایی که به آن خواهند رسید. این اولین تصویر و واژه در مواجهه با مخاطب است. تصویر و عنوانی که میگوید قرار است با این کتاب به سفر برویم.
اما از همهی خوبیهای این کتاب که بگذریم، از نوع برخورد تصویرساز با رنگ نمیشود گذشت. تصاویر با خاکستریهای تیره و روشن آغاز میشود. در حالی که چهرهها غمگین است و خانه در هم ریخته و آشفته و ویران. این تصویر بیرنگ و خاکستری فضای جنگ را بیشتر نشان میدهد. تصویر با همین خاکستریها جلو میرود و روایت کنندهی سختیهای سفر دو خواهر و برادر میشود با چهرههای آشفته و غمگینشان. و در صفحهی آخر وقتی که به مقصد میرسند، به سرزمینی به دور از جنگ، تصویرگر صحنه را پر از نور میکند. پر از رنگ و دیگر خبری از چهرههای غمگین و صحنههای آشفته و آسمان پر موشک نیست. گویی همه چیز در آرامشی ماندگار به پایان میرسد.
این کتاب با تمام داستان و تصاویرش گویی در کنج معانی آرمیده در بافت متن و تصویر داستانی از بردباری و تلاش برای رسیدن را نقل میکند. داستانی از اینکه رویا، آرزو و خیال در هیچ جنگ کشندهای مردنی نیست، روینده است و زاینده.
این کتاب مناسب گروه سنی ب و ج است. سخن و تصویر همچون شعری مصور برای یادآوری زندگی پر رنج کودکان در جنگ، کنار هم نشسته و کتابی ساخته با عنوان تو یک جهانگردی.
? سولماز خواجهوند
وینش