از وقتی چشم به دنیا باز میکنیم اتفاقاتی پیرامونمان رخ میدهد و شرایطی برایمان بهوجود میآید که باعث میشود بهصورت ناخودآگاه ذهنمان بین ما و زندگی دیگری خط پررنگی بکشد. «همکلاسیام درسش خوب نیست، پس ما باهم فرق داریم.»، «همسایهمان از ما پولدارتر است، پس دخترش با من بازی نمیکند.»، «پسری که در باشگاه است، کمشنواست، پس نمیتوانیم باهم دوست شویم.» این خطهای پررنگ باعث مرز و جدایی بین ما و دیگران میشود. مرزهایی که ما را از دوستی و همدلی با دیگری محروم میکند و باعث میشود خودمان یا طرف مقابلمان را در یک بُعد زندگی ناتوان ببینیم؛ اما کتاب «جهان مال من است» قضیه را برعکس کرده است.
نویسنده و تصویرگر به ما نشان دادهاند که دو عنصر «امید» و «خیال» میتواند تمام مرزهای ذهنی انسانها را بشکند و هیچکس خودش را در مقایسه با دیگران، ناتوان نبیند. به مناسبت چاپ کتاب «جهان مال من است»، پنجشنبه گذشته (۱۱ آذرماه) این کتاب رونمایی و جشن امضایی با حضور یک روانشناس و تصویرگر و نویسنده کتاب برگزار شد. این شماره از صفحه نوجوان به گزارش آنچه در آن شب در شهر کتاب اصفهان گذشت، پرداخته است.
جهانگردها ناامید نمیشوند
در ابتدا، رایحه صنعتگر که روانشناس این برنامه بود، کتاب را برای حاضران در جلسه بلندخوانی کرد. او با نشان دادن تصاویر، کتاب را برای همه خواند و با پرسشگری، کودکانی را که در آنجا بودند، به هیجان درآورد. با این کار یخ مجلس شکسته شد و همه آدمها، چه آنها که بزرگ بودند و چه آنهایی که کوچکتر بودند، به ادامه جلسه اشتیاق پیدا کردند. خانم صنعتگر وقتی شور و اشتیاق کودکان و نوجوانان حاضر در جلسه را دید، آنها را به قسمتی دیگر برد و متناسب با محتوای کتاب با آنها یک بازی شروع کرد. در همین حین تریبون را به دست نویسنده و تصویرگر کتاب داد.
داستانی از جنس شجاعت
هاله قربانی، تصویرگر کتاب «جهان مال من است» اولین کسی بود که سخنانش را شروع کرد و از حس و حالش نسبت به تصویرگری این کتاب گفت. «وقتی که داستان این کتاب را خواندم، احساس کردم خیلی وقت است منتظرم تا چنین داستانی را تصویرگری کنم. علاقه من بیشتر به تصویرگری فضاهای جغرافیایی است و این کتاب هم موضوعش سفر بود. برای همین احساس کردم میتوانم خودم را در آن پیدا کنم.» خانم قربانی داستان کتاب را داستان «شجاعت» خواند. «این کتاب داستان پسری است که با هدفها و امیدهایی که دارد، رؤیاهایش را به حرکت میاندازد و سفر میکند.» خانم تصویرگر میگوید که یک سال زمان صرف کرده تا داستان پخته شود و به درستی شکل بگیرد. «این مسیری که در کتاب آمده یک مسیر پیشنهادی است؛ اما بچهها میتوانند با خواندنش با آن همزادپنداری کنند، سفر کنند و از آن لذت ببرند.»
امید در کودکان ویژه
تهمینه حدادی که نویسنده کتاب است، بعد از هاله قربانی شروع به صحبت کرد. او گفت باوجود غمهایی که از مسائل جامعه در خودش و دیگران است، بابت چاپ این کتاب، شاد است. «این کتاب سرشار از امید است. ما در این کتاب کودکی را داریم که آرزوها و خلأهایی دارد؛ اما امید در او نمیمیرد. ادامه میدهد و با خیال و آرزویش پیش میرود.» خانم حدادی در ادامه حرفهایش به پیماننامه حقوق کودک اشاره کرد و گفت که انتشار کتاب توسط کشورها یکی از حقوق کودکان است و کودکان حق دارند کتابهای متناسب با سنشان در دسترسشان باشد. «میخواهم به ماده ۲۳ پیماننامه حقوق کودک اشاره کنم. پیماننامه بندهایی دارد برای کودکان با نیازهای ویژه. کودکانی که گاهی باعنوان کمتوان، ناتوان و معلول ازشان یاد میشود و چندسالی است که صحبت میشود چنین واژههایی برای آنها به کار نرود. عموما برای این افراد از واژه «نیازهای ویژه» استفاده میشود.» خانم نویسنده اشاره میکند که این کتاب به موضوع اینگونه کودکان هم میپردازد. علاوهبر آن «جهان مال من است» به خواننده یاد میدهد که فرهنگ خود، میراث و محیطزیستش را دوست داشته باشد. «اگر این کتاب بتواند به کودکی آموزش دهد که امید را در خودش زنده نگهدارد، به کودک و بزرگترش یاد دهد که کودک با نیازهای ویژه با او برابر است، اگر این کتاب و تصاویرش یاد دهند که ما میتوانیم سفر کنیم، ببینیم و دانش خود را گسترش دهیم، حتما اتفاق خوبی افتاده است.»
کتاب گروهی
خانم حدادی کتابی را که نوشته، کتابی مشترک بین خودش و خانم قربانی میداند. یک کار گروهی که دو مؤلف دارد. «اگر تصاویر ایشان نبود، داستان من تکمیل نمیشد. خانم قربانی نکاتی را درباره داستان داشتند که من تغییر دادم. من هم نکاتی را داشتم که ایشان از من پرسیدند. ما این کتاب را با مشورت هم پیش بردیم. این تجربه شگفتانگیزی برای من بود. ما یک کار گروهی پیش بردیم و از زمان شروع تا اتمام کار در کنار هم بودیم. نتیجه کار برای ما جذاب بود. من نمیتوانم بگویم که من نویسنده صرف هستم؛ چون ناشر و تصویرگر هم در نوشتن آن دخیل بودند. این کتاب ماست.»
خیال، آدمها را به یکدیگر وصل میکند
خانم حدادی در پایان سخنانش از عطیه میرزاامیری که روانشناس کودکان با نیازهای ویژه است، درخواست کرد که به مناسبت روز جهانی معلولان درباره کتاب صحبت کند. خانم میرزاامیری به تداعی واژه امید در سراسر کتاب اشاره میکند. اما قبل از هرچیزی میگوید که این کتاب سرشار از مهارت حل مسئله برای کودک بوده است. «کودک در این کتاب هیچ جایی به در بسته نمیخورد. راهحل خلق میکند و همین باعث ایجاد امید در او میشود. ابتکار در پیداکردن راهحل و ایجاد امید و خلق رؤیا در این کتاب به ما نشان میدهد که کودک حتی اگر نیاز ویژه هم داشته باشد، از همسالان خودش دور نیست. برای همین است که ما تا آخرین لحظه کودک کتاب را یک کودک عادی در ذهن خود تصور میکنیم.» این روانشناس عقیده دارد وقتی آدمها با کسی که نیازهای ویژه دارد، روبهرو میشوند، گمان میکنند که او با آنها فرق دارد و برای همین است که دور خودشان و این افراد خط میکشند. «این کتاب نشان داد که نقطه مشترک همه ما آدمها خیال و امید است.»
نگاه طیفی به کودکان خاص
رایحه صنعتگر که روانشناس و بازی درمانگر است، آخرین سخنران این رونمایی بود. او سخنانش را برای کودکان با نیازهای خاص متمرکز کرد. «هنوز که هنوز است، برای بهکاربردن کلمهای درباره کودکان با نیازهای خاص تردید وجود دارد. دائم عنوان صداکردن اینگونه افراد در حال تغییر است تا بار روانی که آن کلمه به آنها میدهد، برداشته شود. روانشناسان و متخصصان تلاش میکنند تا نگاه ویژهای به اینگونه افراد نشود و یک نگاه متعادل به آنها شود. این افراد یک زمانی دیده نشدند و آسیب خوردند و حالا که به آنها نگاه میشود، از آن سر طیف افتادهایم و خیلی خاص یا ترحمآمیز بهشان نگاه میکنیم. باید مثل من و شما و همه انسانها به آنها نگاه کنیم.» خانم صنعتگر میگوید با وجود اینکه خیلی اوقات ما از دست سیستم آموزشی ناامید و نگران میشویم، اما اتفاقات خوبی هم در آن میافتد. مثلا اینکه برخی مدیران لازم دانستند که در مدارس عادی، هر کلاسی یک دانشآموز با نیازهای خاص باید حضور داشته باشد. او سادهترین قدم برای برداشتن این مرزها را عوضکردن نگاهمان میداند. «ما نباید نگاه خاص و ویژهای به این افراد داشته باشیم تا آنها خودشان را از ما بدانند و احساس جدایی از ما نکنند.» این روانشناس، کتاب را بستر خوبی برای عوضکردن دیدگاهمان به این افراد میداند. «چه چیزی قشنگتر از اینکه در بستر کتابی که رنگ و لعاب دارد، این اتفاق بیفتد؟»
عطیه میرزاامیری؛ اصفهان زیبا
یکشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۰