به گزارش خبرنگار مهر، رمان «پسری که جادویی شد» نوشته اِی.پی.وینتر بهتازگی با ترجمه بهرنگ موجانی توسط طوطی، کتاب کودک و نوجوان انتشارات فاطمی، منتشر و راهی بازار نشر شده است.
نسخه اصلی اینکتاب سال ۲۰۱۷ منتشر شده و ترجمهاش با خرید حق کپیرایت در ایران منتشر میشود. داستان «پسری که جادویی شد» درباره پسر نوجوانی بهنام بِرت است که اتفاقهای خیالی ناگوار زیادی بر زندگی خستهکنندهاش سایه انداختهاند. اما سر و کله دختری شجاع و ماجراجو پیدا میشود که اسمش فینچ است و با پاهای آهنی خود برت را نجات میدهد. ایندو با کشتی هوایی دزدان دریایی، بین ابرها به سمت سرزمین فراموششده فِرِنور پرواز میکنند. چیزی که اینمیان بناست برت بفهمد، این است که جادو، سرنوشت او و فینچ است.
«پسری که جادویی شد» داستانی تخیلی برای نوجوانان است که قصهاش با جادوگریهای قدیمی و اختراعات جدید همراه است و رازی درباره یکجفت پای جادویی هم دارد. مخاطب اینداستان متوجه میشود خلاف آنچه خیلیها میگویند جادو از بین رفته، اینطور نیست و هنوز هم وجود دارد!
اینکتاب یکپیشگفتار، نوزده فصل و یک پردهآخر دارد.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
برت احساس میکرد منظور فینچ را متوجه میشود. دچار همان نوع هیجانی شده بود که زمان کودکی و موقع خواندن داستانهای فرنور احساس میکرد؛ تماس برقرار کردن با گذشته.
پرسید: «برای همین پدرت اسم این کشتی هوایی را لوگالباندا گذاشت؟»
انگار فینچ با این سوال گیج و سردرگم شد.
برت ادامه داد: «مطابق همان اسطوره قدیمی…» سعی میکرد طوری صحبت کند که معلوماتش را به رخ فینچ نکشد. «همان قلعه معلق بالای ابرها. درست همانطور که مردم قدیم منشا رعد و برق را توضیح میدادند.»
فینچ گفت: «آهان، آره. فکر کنم دلیلش همین است.» کلهاش را خاراند و شمشیر چوبی را در دستش تاب داد. «فکر کنم پدرم حق دارد که میگوید من زیاد اهل مطالعه نیستم.»
برت مدتی فینچ را رها کرد که به کارهایش برسد و خودش رفت پیش نورتون لبه عرشه نشست. ساعتهای متمادی با صدای امواج دریا و غرش موتورها میآمدند و میرفتند. خدمه کشتی یکدیگر را با داد و فریاد صدا میکردند و با شتاب مشغول کارهایشان بودند. تا جایی که برت میدید تعدادشان حدود بیست و چهار پنج نفری بیشتر نمیشد.
اینکتاب با ۳۵۶ صفحه، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۶۸ هزار تومان منتشر شده است.