همهچیز با یک پرسش ساده شروع میشود. معلمی به نام «سونیا» روی تخته سؤالش را مینویسد. یک پرسش تکراری از همهی معلمها در تمام مدرسهها…
سونیا معلم «گیل» این سؤال را روی تخته مینویسد: «دوست دارم بزرگ که شدم چه کسی باشم؟» همهی بچهها شوق و ذوق دارند تا زودتر جواب بدهند. چند نفر میخواهند بازیکن فوتبال برای تیم بارسلون، مادرید و منچستر بشوند: «… شش نفر رافائل نادال، دو نفر مانکن خیلی قدبلند، یک نفر شاهزاده… سه نفر بیانسه، یک نفر بتمن… یک نفر کاپیتان سفینهی فضایی… دو نفر رهبر دنیا…»
«گیلرمو» یا همان گیل ساکت است. سونیا از او میخواهد که جواب بدهد. میگوید: «من دوست دارم مری پاپینز بشوم.» سونیا فکر میکند این جواب عجیبی است.
…
سونیا از گیل میپرسد چرا مری پاپینز؟ میگوید: «برای اینکه میتواند پرواز کند… یک چتر سخنگو دارد و چمدانی که کلی خرت و پرت تویش میگذارد… و قدرتهای جادویی…» جالب است که گیل اصرار دارد مری پاپینز فقط یک شخصیت داستانی و خیالی نیست، واقعی است. او را در لندن دیده. در یک سالن نمایش و با او حرف هم زده.
یک داستان واقعی که با ذهن داستانی گیل، ابعاد دیگری هم پیدا کرده است. واقعیت و تخیل و رازها و دروغها آنچنان بههم گره خوردهاند که بهسادگی، با پرسیدن باز نمیشوند. چون زندگی یک خط صاف و ممتد و ساده نیست. خطهایی تودرتو است. خطهای که سرنخ ندارند.
…
برای داستاننویس خوب، هر شخصیت، بهخصوص شخصیت کودک، یک سرزمین کشفنشده و تودرتو است. آنچه ما بهعنوان شناخت و دانایی از کودکان داریم، فقط و فقط توهمات و پندارهای ماست. برای درک و دیدن آنها باید مثل داستان به تکتکشان نزدیک شد. و تصویر واقعی او را از لابهلای خطوط درهمرفته بیرون کشید و دید. داستان باید این کار را بکند و این داستان چنین کرده است.
– بخشهایی از یادداشت «فقط داستان میتواند» نوشتهی زری نعیمی؛ مجلهی عروسک سخنگو (شمارهی ۳۲۱) تیر و مرداد ۱۳۹۹
پسرک و جادوی مری پاپینز
نویسنده: الخاندرو پالوماس
مترجم: کیوان عبیدی آشتیانی
رمان نوجوان