رمان «آنسوی دریای مردگان» از معصومه میرابوطالبی اثری است که دغدغهی اصلی خود را مسئلهی مرگ و نحوهی ارائهی آن برای مخاطب نوجوان قرار داده است. نویسنده در این اثر با بهرهگیری از تصاویری خیالی تلاش کرده است تا مخاطب خود را با جلوهای متناسب از مرگ مواجه سازد.
موضوع مواجههی با مرگ یکی از مهمترین مسائل روانشناسی کودک و نوجوان است. اینکه کودک و نوجوان چه ذهنیتی از مرگ دارند؟ و یا در چه برههای از عمر با حقیقت مرگ روبهرو میشوند؟ و یا اینکه فرایند سوگواری در این دوره از زندگی به چه نحوی است؟
اروین یالوم معتقد است نگرانیهای کودکان برای مرگ فراگیر است و تأثیر عمیقی بر دنیای تجربیشان میگذارد.
به همین دلیل ضرورت دارد که کودکان با وجوه مختلف زیستی، اجتماعی و فرهنگی پدیدهی مرگ آشنا شوند. ادبیات میتواند یکی از ابزارهای مهم در مسیر نیل به این هدف خطیر به شمار آید. بیگمان پرداخت زیباییشناسانه به مسئلهی مرگ به همراه کارکرد غنی زبان، عاطفه و استعاره، از آن فرایندی درخشان و بهیادماندنی خلق میکند، مشروط به آنکه طرح این موضوع با هوشمندی و آگاهی هنری نویسنده همراه باشد و با آگاهی از علاقههای مخاطب و با رویکردی هدفمند و والا صورت گیرد.
یکی از نمونههای داخلی این نوع آثار رمان «آنسوی دریای مردگان» از معصومه میرابوطالبی است که مسئلهی ترس نوجوانان از مرگ را بهعنوان مضمون اصلی خود برگزیده است و تلاش نویسنده بر آن بوده است تا با استفاده از تخیل و در قالب نوع ادبی فانتزی زمینهی کاهش بیم مخاطب نوجوان از موضوع مرگ و همچنین مواجههی عقلانی با مرگ نزدیکان را فراهم آورد.
سخن گفتن از مرگ بهخودیخود امری دشوار است و این دشواری زمانی که با مخاطب کودک روبهرو هستیم، دوچندان میشود. در هنگام سخن گفتن دربارهی موضوع خطیری همچون مرگ باید انگارههای ذهنی آنان را در نظر داشته باشیم؛ چراکه کودک و نوجوان برای اندیشیدن در این خصوص از آگاهیهای پیشین خود بهره میگیرند.
یکی از تبعات درک ناقص از مفهوم مرگ در کودکان، ایجاد احساس گناه در وضعیت مرگ نزدیکان است. کودک ازآنجاکه درک درستی از عوامل ناگزیر بیرونی در رخدادن مرگ ندارد، ممکن است در موقعیتی که یکی از عزیزانش بنا به هر دلیلی فوت شده باشد، بهشدت احساس گناه کند.
در داستان آنسوی دریای مردگان، «افشین» قهرمان داستان، در گذشته و طی تصادفی مادرش را از دست داده است و ازآنجاکه فرایند سوگواری را بهدرستی طی نکرده است، همیشه در این خصوص احساس گناه میکند. بههمینخاطر بعد از اطلاع از بیماری پدربزرگش به صرافت میافتد تا هرآنچه میتواند را به کار گیرد تا از مرگ او جلوگیری کند. فرایندی که بهشکل ناخودآگاه برخاسته از ترس افشین از تجربهی دیگربارهی احساس گناه است.
هراس از مرگ پدربزرگ باعث میشود افشین پای در مسیری هولناک بگذارد به این امید که شاید بعد از ملاقات با اوتهنهپیشتیم قهرمان بیمرگی اسطورهی گیلگمش، به راز جاودانگی پی ببرد و از این طریق از مرگ پدربزرگش پیشگیری نماید.
رمان آنسوی دریای مردگان در زمرهی آثاری است که نویسنده در آن تلاش کرده است تا ضمن ارائهی تصویری صحیح از مرگ، فرایند رویارویی قهرمان نوجوان داستان با فقدان نزدیکانش را ترسیم نماید.
—
بخشی از مقالهی علمی-پژوهشی «بررسی نقش تصاویر هنری در مواجههی منطقی مخاطب نوجوان با مفهوم مرگ براساس الگوی ساختارهای نظام تخیل از منظر ژیلبر دوران (نمونهی موردی رمان آنسوی دریای مردگان)» نوشتهی ایوب مرادی و سارا چالاک، که در شمارهی اول دوفصلنامهی «تفکر و کودک» منتشر شده است.